نیک آفریننیک آفرین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

دخترانه ها

از دختر کوچولو به دختر کوچولوها

سلام دختر کوچولوها امروز از اون عصرهایی هست که آدمها دچار مشکل فلسفی میشن ، از اون روزهایی که به خودشون میگن چرا به دنیا اومدن ، چرا زندگی میکنن...! اگه بعدها که بزرگ شدید و بعدترها که زندگی جداگانه ای برای خودتون درست کردین ، اگه دچار این احساس شدین مادرتون رو یه یاد بیارید . حتما به گذشته برگردید و مادرتون رو به یاد بیارید. و با خودتون بگید هر زنی ممکنه تو زندگی اش دچار این احساس بشه. هر آدمی ... هی دختر کوچولوها ... شما خوابیدید و من از معصومیت شماها غصه ام میگیره. از بی پناهی تون... از اینکه مادر تو دوتا فرشته هستم ولی خودم فرشته نیستم... از اینکه هنوز افسانه های سرگردانی این قلب دربه در تموم نشده ... ! کاش زندگی آهنگ شادتری برای م...
6 شهريور 1394

از این روزهای دخترا

سلام دختر کوچولوها  این عکسهارو مابین هیاهوی شما ها گذاشتم ... صدای گریه تو نیلی و  آوازهای تو نیک آفرین فضای این خونه رو پر کرده ... و من همین طور مادری میکنم  ...
31 مرداد 1394

سلام مادر بزرگ ...

سلام دختر کوچولو ها سلام نیک آفرین  سلام نیلی  سلام مادربزرگ  هنوز سه روز نگذشته که دلم برات اینهمه تنگ شده مادربزرگ... برای فرشته بودنت ... برای مظلوم بودنت ...برای معصومیتت ... برای اینکه هرگز به هیچ چیزی اعتراض نکردی ...از زندگی بی چون و چرا راضی بودی ... از دنیا که اینهمه بهت سخت گرفت ... از آدمها که اینهمه تنهات گذاشتن. دلم برات تا ابد تنگ می مونه مادربزرگ ... تا زندگی  بعدی ، تا زندگی های بعدی ...! امیدوارم در زندگی بعدی تو مادر من و نیک آفرین و نیلی باشی ... تو با اون صورت معصومت ... با اون چشمهای مهربونت و دستهات که شکل دستهای منه ... کوچیک و نحیف ... ! دلم برات تنگ میشه مادربزرگ .  دل تنگی حس ...
18 تير 1394

افطاری تابستانی

سلام دخترکوچولوها  تابستون سبز امسال هم از را ه رسید و من همچنان برای شما می نویسم. نمیدونم حالم خوبه یا بد ... روزه یا شب ... حتی نمیدونم امروز چندمه ... و چند شنبه است ... فقط از گرمای هوا فهمیدم  تابستون از را ه رسیده ... با خودم گفتم بیام و چند خطی براتون بنویسم ... در حالی که هر دوتاتون ساعتیه که به خواب گرم تابستانی رفتین و من بعداز هر خط نوشتن بلند میشم و دمای اتاقتون رو چک میکنم ... گاهی کولر رو خاموش میکنم و فکر میکنم سردتونه... گاهی از باد پنکه دور نگهتون میدارم که اذیت نشید ... حتی تازگی ها براتون پشه بند خریدم که نکنه پشه ها با گونه های شما سر سودایی داشته باشند .حواسم به شام و ناهارتون هست ... به لباساتون... به...
5 تير 1394

مادرِ دو دختر بودن

سلام دختر کوچولوها سلام نیک آفرین  سلام نیلی آخ که مادر بودن چقدر سخته و شیرینه ... آخ که این خستگی های خلسه آور این دوران از هزاران سرخوشی لذت بخش تره . اگه این خستگی ها بزارن براتون بهترین مادر دنیا میشم دخترا ... بهتون قول میدم ... این روزهای پر از خستگی مامان بزودی تموم میشه . دیدید در چشم بهم زدنی نیلی امروز چهل روزه شد و ما تقریبا داریم به ثبات زندگی نزدیک میشیم به آرامش مادر دختری ... آرامش خانوادگی .  وقتی نیلی به دنیا اومد از خدا خواستم انگیزه و قدرت هزاران مادرو بهم بده تا محبتی که بین شما تقسیم شده ، برای هر دوتا تون کافی باشه . خدا هم مثل همیشه دست آرزوهامو گرفت ... خدایا شکرت از اینهمه خوبی .  نیک آ...
15 خرداد 1394

روز تولد نیلی

سلام  دختر کوچولوها  سلام نیک آفرین  سلام نیلی  خداروشکر که من دوباره مادر شدم ... مادر یه دختر کوچولو که همین چند روز پیش به دنیا رسید ... مادرِ  نیلی  .   مادر بودن یکی از بهترین حس های دنیاست ... انگار فقط و فقط در انحصار خودته ... انگار اسم خودته ... انگار هدف زندگیته تا یه عمر ...تا دنیا دنیاست . دختر کوچولوی من ... عروسک من ... من شادی ام ، مادر تو از الان تا همیشه. از همون روز آفتابی بهاری که تو به دنیا رسیدی تا ... تا ... غروبی که دیگر نباشم. دلم برات تنگ شده بود نیلی ... دلم برای صدات و چهره ات تنگ شده بود با اینکه هرگزندیده بودمت. دلم برای دوران که توی دلم بودی تنگ میشه ... برای ت...
14 ارديبهشت 1394

حالا که دست گلدون به ساق گل رسیده ...

سلام دخترکوچولوها  سلام دختر کوچولوهای بهاری من  سلام دختر کوچولوهای سال ِجدیدِ مامانی  سال جدید با اینهمه شادی و زیبایی و شکوفه ، مبارک . سال شکوفه های گیلاس و عطر بهار نارنج مبارک ... سال بزرگ شدن نیک آفرین و به دنیا اومدن نی نی کوچولو مبارک . ای خدا ای خدا ای خدا شکرت که دنیا جای زیبایی برای زندگی هست وقنی آدم چیزهایی برای دوست داشتن داره ... وقتی آدم ،کسانی رو برای دوست داشتن داره وقتی آدم احساس می کنه که دوستش دارن . خدایا به خاطر دوست داشتن شکرت ... به خاطر این حس تا ابد جاری. این روزهای آخر بارداری خیلی سنگین شدم ... انگار کوهی هستم نشسته روی زمین و خیال جابجایی هم ندارم ... تو به زودی به دنیا میآی دختر...
30 فروردين 1394

حرف های آخر سال...

سلام دخترکوچولوها  " گندم های هفت سین به گندم های آسیاب گفتند : قصه ی ما گرچه نان نداشت ، ولی پایانی سبز داشت ." آخر زمستونه ومن باز به سرم زده براتون از گذشته ها بنویسم ، شاید هم از آینده ها نوشتم و شاید هم از همین امروز ... این ساعت ... الان ! بزارید بنویسم بعد خودتون می تونید بگید چه زمانیه ... شاید مال سالهای از دست رفته ی ده ی سوم زندگی منه که بعدها شما ها بهش پی می برید . آره شما دختر کوچولوها که امروز حتی از دنیا هم خبر ندارید.  آخر زمستونه و من توی ذهنم آروم آروم دارم بهار تازه ای که در راهه رو تصور میکنم... بهار امسال چطور می تونه باشه دخترا ؟ با اینهمه مشغله ... با اینهمه واقعیت سخت دنیای آدمها ... بهار...
28 اسفند 1393

روز تولد تو و داستان آخر امسال ما ...

سلام دختر کوچولو ها سلام نیک آفرین تولدت مبارک باشه دخترم ... با اینکه یه هفته دیر تر برات نوشتم ولی تو همون 15 اسفند از طرف من بپذیر که تولدت رو تبریک گفتم ... تولد 2 سالگی تو موجود شگفت انگیز زمینی . تو 2 ساله شدی نیک آفرین ... تو بزرگتر شدی و من همچنان رو به بزرگ سالی پیش میرم ... تو سالها بعد دختر جوانی خواهی شد که با همه ی گلها و پرندگان دوسته ... با همه ی آدمها ...و من زن میان سالی خواهم بود که شاید کمتر خودم رو در آینه تماشا کنم . تو دختر خوشبختی خواهی بود نیک آفرین ... این رو بهت قول میدم . در این روزهای آخر سال که ما به خونه ی جدید خودمون نقل مکان کردیم اونقدر سرم شلوغ هست که نتونم براتون بنویسم ولی با این حال در این آخر...
22 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترانه ها می باشد