نیک آفریننیک آفرین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

دخترانه ها

اسم زیبای تو

سلام دختر کوچولو  چقدر تو این روزا شیطون شدی ؟ هی توی دل من برا خودت میچرخی . حتما تو هم دلت می خواد حرف بزنی . همیشه با خودم فکر می کنم ... صدات شبیه کی میشه ؟ چهر ه ات ... اخلاقت ...!  منو پدرت خیلی آدمهای عجیبی هستیم . یه جور خاصیم ... انگار خدا مارو برای هم آفریده بود ... ما برای لحظه لحظه ی زندگی مون برنامه ریزی داریم... ما دوستای  خیلی خوبی داریم . ما یه عالمه کتاب تو خونمون داریم . ما هنوز برای هم نامه می نویسیم ... ما ساعتها برای هم از کتابهای جالبی که خوندیم حرف می زنیم ... ما یه عالمه گل و پرنده داریم ... و زندگی در بین ما جاریه ...  من و پدرت  سالها پیش بعد از مدتها همفکری یه اسم خیلی زیبا ب...
21 مهر 1391

بارانی های با تو ...

سلام .  بالاخره تایستون تموم شد و بارون اومد ، ومن فهمیدم که فصل های زیادی باید اینجا بودم ، هرچند دلتنگی هام با هیچ بارونی پاک نمیشه . بارون ... چه بارونی ...!  و  زندگی یعنی همین ! دلم برات تنگ شده دختر کوچولو ... و فکر می کنم کاری جز انتظار کشیدن برای دیدنت ندارم . تو در منی و من احساس غرور می کنم .  الان که دارم می نویسم صدای بارون تمام فضای این خونه ی بزرگ رو پر کرده و  من ، باتو احساس دیگه ای دارم .  من دریه چشم بهم زدنی از شادی بچگی هام دور شدم و شادی مادر شدم . با اینهمه دگرگونی ها ی درونی ... یک انقلاب در من رخ داده و من انگار خواب بودم . نفهمیدم .  داره بارون میاد ... تموم پرن...
19 مهر 1391

اولین شعر هایی که برای تو خواندم

سلام دخترم ... نمی دونم چرا هنوز عادت دارم نی نی کوچولو صدات کنم . شاید چون خوشحالم از اینکه خدا یه نی نی مهربون توی دل من گذاشته .  این شعری که امروز برات می نویسم ، شعری هست که مدتها پیش از اینکه تو باشی ، برای تو می خوندم و یاد تو می افتادم . من شعر های زیادی بلدم دخترم . قول می دم همه ی اونها رو یادت بدم . شعرهای زیبایی از شاعران بزرگ ، شاعران حماسی ، شاعران جهانی ، از شاعرانی که باید حداقل روزی یک بار شعری از اونها خوند. و تو هم قطعا خیلی زود همه شاعرا و نویسنده ها رو میشناسی و لذت میبری از  خوندنشون ... راستی شاعر یعنی کسی که با قلبش ارتباط مستقیم داره ! سالها پیش وقتی با پدرت آشنا شده بودم او هم متعجب  شد...
18 مهر 1391

اولین حرف های من

  بالاخره یک شب که ما خواب بودیم آقای لک لک،  یه نی نی کوچولو برای ما آورد . یه دختر کوچولو که مدتها پیش از این خوابش رو دیده بودم ، که شبیه من می خندید و شکل کودکی های من بود .  اینها رو  اینجا نوشتم که بگم من مدتها پیش ،مدتها پیش از اینکه حتی فکرت از سر من گذشته باشه برای تو دلتنگ می شدم ، و گاهی شبها صدای  خنده های تو از دورها به گوش می رسید . از این روز ها ...                                     ...
18 مهر 1391

بدون عنوان

سلام دختر کوچولوی مامانی . این روزها خیلی سرم شلوغ بود ، می دونم خیلی خسته شدی ... ولی خب ، با مامانی بودن خیلی خوبه، نه ؟ مامانی همیشه این جوری بوده ، از وقتی که پاشو گذاشته کلاس اول تا الان که داره پایان نامه ارشدش رو می نویسه ، هیچ موقع کوچکترین وقت بیکاری نداشته ... حتی یک سال هم بدون درس خوندن براش نگذشته. ولی خب حالا که تو داری به این دنیا می رسی باید برای تو کلی وقت بزاره، باید برای بزرگ کردن و تربیت کردنت کلی برنامه ریزی کنه ... راستی اگه بدونی مامانی چه اسم خوشگلی برات انتخاب کرده ؟!!!!!!  منو بابایی چند ساله که این اسم رو انتخاب کردیم ... چند سال که به تو فکر می کنیم . اینها رو گفتم که بگم با خیال راحت به دنیا بیا ، خ...
14 مهر 1391

دختر من

سلام دخترم . خوبی مامانی ؟  یه شب خواب دیدم تو شکل بچگی های منی . آروم و خنده رو ... حتی لباس های منو پوشیده بودی . چقدر مثل خودم  بچه ی درشت و قد بلندی بودی . داشتی می خندیدی . چرا تو همیشه تو خوابهای من می خندی و بعد ناپدید میشی ؟ کجا میری ؟  اصلا الان کجا هستی ؟ به چی فکر می کنی ؟  از وقتی فهمیدم تو در منی هر روز به خودم سلام می کنم ...   ...
7 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترانه ها می باشد