نیک آفریننیک آفرین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

دخترانه ها

شعر امروز

1391/9/10 12:24
نویسنده : مامان تو
981 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام دختر کوچولو  

روز جمعه ی زیبایی در حال گذشتنه ، و بالاخره تو ی این سرزمین که جیره بندی آفتابه ، اندکی نور خورشید تابید . آره دختر کوچولو ... بعد ها که به دنیا بیای ، و بعدتر ها که بزرگ بشی حتما گاهی از رطوبت هوا و بارون های همیشگی گله می کنی ، ولی مطمئنم با تموم این حرفا سرزمین مادریت رو دوست خواهی داشت.

می دونی دختر کوچولو در دنیا ی ما آدمها چیزی وجود داره به اسم نگرانی . نگرانی یعنی اینکه ندونی بعدش چی میشه ! و اینا قسمتی از زندگی هستن.  الان که دارم می نویسم یکم نگرانم ولی وقتی انرژی تو رو برای زندگی کردن می بینم ، آروم میشم ... تو انرژی زیادی برای زندگی کردن داری ، و این یعنی من نباید نگران چیزی باشم . همین . 

راستی یکی از شعر هایی رو که برای اولین بار پدرت برام خوند و من هنوز دریادم هست و دوسش دارم برات می خونم ... شعر زیباییه ، بعدترها حتما یادت می دم که بخونی ... دنیا با خوندن این شعر ها جای زیباتری برای زندگی میشه .

حداقل می‌دانم
اول انسانم
بعد هم اندکی شاعر ...!
رسمی معمولی‌ست
آورده‌اند که شِبْلی
خود را به بهايی فروخت ،
و من در پی ميزان آن بهاء
خود را به تبسم يک فرشته فروختم
تو که می‌فهمی ری‌را
ما عشق را درنمی‌يابيم
همچون گل ... که عطر خويش را .
ری‌را ... همين ديشب
يک ستاره داشت گولم می‌زد
خودت که می‌دانی
من ساده‌ام .
پرسيدم چه‌کارم داری ؟
گفت بيا خواب سيمرغ ببينيم .
ری‌را ... من نرفتم
می‌گويند کوه قاف جن دارد !
عيبی ندارد ری‌را
يک روز گريبان خود را خواهم گرفت
و به او خواهم گفت :
در خواب هيچ کبوتری
اين‌همه آسمان، گلگون نبوده است !
و من زير همين آسمان بودم
و من فکر می‌کردم
خواب آينه می‌بينم ،
اما وقتی که صبح شد
سايه‌ی درختی از دور پيدا بود ! 
                                              

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان مینا
10 آذر 91 12:30
سلام مادر بارونی...
همین الان نوشتی و همین الان نوشته هاتو خوندم. چقدر قشنگ مینویسی.
منم مث تو وقتی دخترم هنوز بدنیا نیومده بود براش مینوشتم... نوشته های وبلاگای دیگه رو که نی نی هاشون تو بقلشون بود میخوندم دلم ضعف میکرد برای وقتی که ریحانه مو بقل کنم. و ریحانه تو شکمم وول میخورد و من براش مینوشتم و مینوشتم...
حالا دو ماه و ده روزه که ریحانه کنارمه الانم آروم آروم چیشم خوابیده...
امید وارم به موقع ش تو هم کنار دختر نازت آروم بگیری... به منم سر بزن دوست دارم بیشتر باهات در ارتباط باشم چون ما هر دو مادران دختر کوچولوییم..



مامان آرشين
10 آذر 91 13:09
حست حس خوبي بهم ميده دوستم و حالا كه فهميدم تقريبا همسن هستيم اين حس و بيشتر ميگيرم


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترانه ها می باشد