نیک آفریننیک آفرین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

دخترانه ها

مادر دختر کوچولوها بودن

1394/12/2 13:40
نویسنده : مامان تو
1,274 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر کوچولوها

سلام عروسک های ظربف مامانی ... عروسک های خواستنی

اول اسفند هم از راه رسید و چیزی تا پایان این زمستون ابری نمونده. تا پایان این اولین فصل زمستون  نیلی و سومین فصل زمستون نیک آفرین.  من مادر شما ها هستم  یه مادر که دستهاشو باز کرده و شمارو در آغوش گرفته ... وانگار تمام این زندگی رو در آغوش گرفته ... تموم زمین رو ... انگار هاله ای از ابر شده و تمام کره زمین رو در برگرفته ... و اون هاله مهر مادریه منه ... که اونقدر سرکرش ، قوی و مهربون و با ابهت هست که نمیزاره به هیچ چیز دیگه غیر از شما فکر کنم.

از اینها که بگذریم مدتیه فرصت نشد وبلاگ شمارو بروز کنم ... وبلاگ دخترانه ی من و شما ... یه عالمه حرفهای درگوشی دارم با شما یه عالمه حرفهای بزرگونه و یه عالمه حرفهای بچگی ...!

یه مدتیه تو نیک آفرین همیشه از بچگی های من سوال میکنی ... از اینکه وقتی یه دختر کوچولو بودم چه میکردم و از داستانهای بچگی های من شاد میشی ... تو عاشق بچگی های منی و من عاشق بچگی های تو. مامان فدای او درکت از زندگی بشه . اونقدر قشنگ اتفاق های اطرافت رو درک میکنی که من همیشه فکر میکنم وقتی من سه سال بودم مثل تو می فهمید م ؟ 

و اما تو نیلی کوچولوی مامانی، جشن دندونی توهم خونه باباجون خیلی خوب برگزار شد و همه چیز عالی بود. تو این روزها بیشتر مارو میشناسی و همیشه با دیدن چیز تازه ای میگی : چیه ...چیه ؟ در کل مثل خواهرت آرومی ولی زبل تر و مصرر تر و این اخلاقت خیلی شبیه باباییه.

تو بهمن اتفاق های زیادی افتاد دخترا ... عموی مامان فوت شد و تو نیک آفرین نمی دونسیتی عمو کجاست و هی می پرسیدی عمو که بال نداشت چطور پرواز کرد رفت پیش خدا . و بعد که به نتیجه ای نرسیدی یه روز صبح که از خواب بیدار شدی بهم گفتی:

- مامان

گفتم : جون مامانی ؟

گفتی : عمو زیره زمینه مامان ... این زیر ... باید بگیم خدا بیامرزه ...!

و شاید این اولین باری بود که مرگ رو درک کردی دخترم. مرگ رو به همون صورتی که هست .. ساده ... ساده ی ساده .نمیدونم  بعد از مرگ چه اتفاقی برای آدمها می افته ... ولی می دونم که تازه چشممون به دنیا باز میشه ... انگار دوباره به دنبا اومدیم ... به دنیای دیگری غیر از این دنیا... و همه ی پرده ها برداشته میشه و می تونیم از همه ی چیزها سر در بیاریم.اره باید مرگ همین طوری باشه .

خب از این ها که بگذریم برف امسال هم بارید ... بارید و بارید و بارید و تموم خونه های رو سفید پوش کرد تموم خیابون ها رو ... واین قلب ساده ی منو .همیشه برف رو دوست داشتم ... همیشه فرشته ای رو که با برف میاد دوست داشتم... آخ که من چقدر دلخوشی های کوچک و مضحک دارم... دلخوشی های بچگونه ... مثل بچگی های شما ها ...!

فکر کنم وقتی من پیر بشم خیلی اخلاقهای بچگونه پیدا کنم که حسابی شماهارو کلافه کنه... از الان عذر خواهی منو بپذیرد ... آخه مادر شما بچه ترین مادر دنیاست...!

اینم از عکسهای بهمن ماه شما:

پسندها (3)

نظرات (1)

aylar
2 اسفند 94 19:43
سلام مامان و باباهای گل اگه میخواین یه تولد به یاد موندنی رو برای کوچولوهاتون برگزار کنید به کانال تلگرام @aylardesign سر بزنید و از کار های ما دیدن کنید و با ارائه نظرات و پیشنهاداتتون ما رو در بهتر شدن کارمون یاری کنید ایده برای سورپرایز کردن عشقتون در کانال @asheqaneeeh
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترانه ها می باشد