آخرین روزهای شهریور
سلام دختر کوچولو
سلام به تو که اگه هزار هزار سال بگذره باز من مادر توام تو مادر من ... من دختر توام تو دختر من ... سلام به هجده ماهگیت ... به روزهایی که کشف خونه، این سرزمین نامکشوف برای تو ، از قشنگ ترین سرگرمی هاست ... روز و شبت بخیر .
مادرِ تو ... مادرِ تو این روزها خیلی سرش شلوغ بود ... مثل همیشه ... درگیر با دنیای آدمها ... رفت و آمدها ... سرگرم با کتابها و مقاله ها ... مشغول با کارهای خونه ... اما ... همچنان به فکر تو ، شب و روز ، شب و روز ، شب و روز ...
تا یادم نرفته بگم یه خبر خوب دارم ...روز تولد یکی از آدمای خوب خدا بود (تولد امام رضا" ع ")که ما فهمیدیم یه نی نی کوچولوی دیگه خدا توی دل مامانی گذاشته ... وقتی همه خواب بودیم ... وقتی تو در آغوش من در آرامش بودی ... و خدارو شکر ... من تو و نی نی کوچولو رو دوست دارم... پدرت هم. یادم افتادم خبر بارداری تو رو هم نیمه ی شعبان بودم که فهمیدم. و اینها همش خوبه ... خوبه که شما با هم بزرگ میشید و اگه مامانی به خاطر درساش مجبور باشه نیمی از هفته خونه نباشه شما هوای همدیگه رو دارید ... دیگه خیالم از همه بابت راحته ... راستی تو که از ما به خدا نزدیک تری ، بوسه مارو به نی نی کوچولو برسون ... دستهاشو بگیر و به سمت ما بیار ... نیک آفرین ... دخترم ...